یادایام

روزمرگی های ماندگار امین جوانشیر

روزمرگی های ماندگار امین جوانشیر

سلام.
هیچ حرفی برای گفتن نیست؛
جز اینکه..
مینویسم تا بماند.

آخرین مطالب
  • ۱۱ تیر ۹۵ ، ۱۹:۴۶ شله*
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۳ مطلب با موضوع «سفر به ولایت همسایه(سفرنامه)» ثبت شده است

۱۴:۵۸۲۳
مهر

توی هواپیما نشسته بودیم. توی یه ردیف صندلی سه تایی. مثل همیشه خانومم کنار پنجره و من وسط. منتظر بودیم نفر سوم هم بیاد و بشینه.
توی ذهنم این می‌گذشت که الان یه خانم میاد یا یه آقا ...
یه دفعه خانومم گفت: "اگه خانوم بیاد چیکار میکنی؟"
تا اومدم بگم که جامو باهات عوض میکنم گفت: "من کنار پنجره میمونم ..." 😂😅

امین جوانشیر
۲۱:۳۲۰۱
مهر

صبح تا آماده ی رفتن شدیم ساعت کمی از 9 گذشته بود. این سفر با بقیه سفرها فرق میکرد. تقریبا برای همه چیز برنامه ریزی کرده بودیم و قرار بود طبق برنامه پیش برویم.

آن روز باید برای مراسم شب هیئت پیامک میفرستادم. با یکی از دوستان هماهنگ کردم و فقط مانده بود هزینه شارژ سامانه را بریزم به حسابش. گشتیم و بالاخره چناران عابربانک شلوغی را پیدا کردیم و کار به سلامتی انجام شد. و من بعد آن تا بعد از قوچان در ماشین خواب بودم.

امین جوانشیر
۱۱:۴۷۱۱
شهریور

از 5 سال پیش که دانشجو شده بودم، با خانواده مسافرت نرفته بودم. تو این چند سال همیشه با رفقا و بچه های دانشگاه مسافرت میرفتم. اما امسال که با رفقا سفری نرفته بودم، تصمیم گرفته بودم با خانواده به مسافرت بروم. پدرم همیشه از نبود یک نفر از بچه ها در سفرها ابراز نارضایتی میکرد و به این خاطر این بار قصد داشتم در این سفر حضور داشته باشم. هر چند در این سفر خواهرم دیگر با ما نبود و زندگی مستقلی را تشکیل داده بود و به نوعی میتوان گفت بازهم یک نفر از خانواده مان کم بود.

امین جوانشیر