یادایام

روزمرگی های ماندگار امین جوانشیر

روزمرگی های ماندگار امین جوانشیر

سلام.
هیچ حرفی برای گفتن نیست؛
جز اینکه..
مینویسم تا بماند.

آخرین مطالب
  • ۱۱ تیر ۹۵ ، ۱۹:۴۶ شله*
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۵:۱۸۲۹
مرداد

16، 17، 18، 19، 20، 21، 22. این‌ها شماره نیست. این‌ها سن جوانهایی است که وقتی در گلزار شهدای بهشت رضا بر سر مزارشان قدم میزنم، توجهم را به خودشان جلب می‌کنند. دیدن تصویری نوجوانانه از یک شهید، نقش بسته بر روی سنگ مزار، برای توقفی در این میان کافی است.

سن: چهارده سال.

سرم را برمیگردانم. نوجوانی که از بستگان است را صدا میزنم. میگویم: "چند سالت است؟"

میگوید: "13 سال"

میگویم: "این هم 14 سالش بوده؛ یک سال از تو بزرگتر.."

نوجوان چند لحظه ای درنگ میکند و خیره میشود به سنگ قبر..

میگذرد. شاید بیشتر از یک ساعت بعد. همان نوجوان دوباره بر سر مزار همان شهید می‌آید. این بار با دوست و هم‌بازیش و همان جملات مرا برایش تکرار میکند.

دقایقی می‌نشینند. هر چه سعی میکنم حرف‌هایشان را بشنوم، سروصدای محیط نمی‌گذارد. اما بیشتر از این در این فکرم که در ذهن این دو نوجوان، چه می‌گذرد..!؟

امین جوانشیر
۲۰:۴۲۲۵
مرداد

مدتی است درگیر پروژه برنامه رادیویی شهید آقاسی‌زاده ام. به سفارش کنگره شهدای دانشجو. آنقدر بار مالی برایمان ندارد. آنقدر که حساب کتاب‌ها میگوید شاید چیزی برای خودم نماند..

با این حال آنچه برایم مهم است، کاری متنوع و باکیفیت بالاست که زمینه‌ای برای کارهای بعدی شود. از این رو سر کیسه را شل کرده‌ام و دل را زده‌ام به دریا. سفارش تیتراژ اختصاصی داده‌ام و با یک گزارشگر حرفه‌ای رادیو برای گزارش‌هایم صحبت کرده‌ام.

با کسی که اعتقادی ندارد، کاری ندارم، ولی دارم عنایت شهید را حس میکنم.

برای این دو قسمت که هزینه کمی هم ندارد، هیچ کدام از طرفین هزینه‌ای طلب نکرده‌اند.

حرف از «مگه داریم!؟ و مگه میشه!؟» دیگر نیست. چون شده است، پس داریم. هنوز هستند آدم‌هایی که وقتی اسم شهید می‌آید، پول برایشان رنگ میبازد..

هنوز داریم..


* وقتی با احمد، دوستم که آهنگ سازه صحبت کردم، گفت کار رو انجام میده. چون برای شهیده مبلغ معین نمیکنه. اگه دادیم خوشحال میشه و اگه ندادیم اشکالی نداره.

* وقتی با خانم اکبری که گزارشگر رادیوست صحبت کردم، او هم مبلغ معین نکرد. یعنی اصلا پول نخواست. البته دلیلش همش به خاطر شهید شاید نبود، ولی نخواست دیگه..

امین جوانشیر
۲۱:۴۴۱۲
مرداد

در جلسات مختلف با بچه های بسیج، بارها و بارها درباره اهمیت توجه به بیانات رهبری صحبت کرده بودم.

علی الخصوص صحبت های ایشان در دیدار با دانشجویان.

تأسف آور این بود که کسی توجهی به حرف همان کسی که حاضر است حتا جانش را هم برایش بدهد، ندارد...

امروز کلاس فعالیت رسانه ای بود. آقای قاسمی نیز به صحبت های آقا در دیدار با دانشجویان اشاره کرد:

"کار به جایی رسیده است که ولی خدا، باید بیاید بگوید: دانشجویان عزیز! عزیزان من! در دانشگاه اینگونه مخاطب جذب کنید..."

...

درد بزرگی است، که دانشجویان بسیجی به این مسئله مهم توجهی ندارند.

چیزی نمانده بود اشکمان درآید...


امین جوانشیر
۰۱:۵۵۱۱
مرداد

اسلام دین رحمت است. دین عطوفت و مهربانی.

هر کسی که با اسلام عناد و دشمنی نداشته باشد، از رحمتش برخوردار است. و در این بین کودکان به خاطر معصومیتشان جایگاه ویژه تری دارند.

مسلمان حتی اگر ببیند پدری کودش را به ضرب سیلی نه چندان محکمی ادب میکند، سوزش دردش را در دل احساس میکند.

مسلمان حتی اگر تنها گریه نوزادی را هم ببیند، باز حکایتش همین است.

این مسلمانی است، که تنها با شنیدن یا حتی فراتر، با تصور روایتی از کودک و نوزادی از هزار و چهارصد و اندی سال پیش، گر میگیرد و باران چشمهایش باریدن میگیرد.

...

امروز بار دیگر چشمانمان خیس باران است.

امروز تیتر یک روزنامه ها  تنها یک چیز است:

"صهیونیست ها، نوزاد فلسطینی را زنده زنده سوزاندند"


پی‌نوشت:

تموم روضه علی همینه کشته شد، ولی نجنگید..

امین جوانشیر