یادایام

روزمرگی های ماندگار امین جوانشیر

روزمرگی های ماندگار امین جوانشیر

سلام.
هیچ حرفی برای گفتن نیست؛
جز اینکه..
مینویسم تا بماند.

آخرین مطالب
  • ۱۱ تیر ۹۵ ، ۱۹:۴۶ شله*
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۰:۱۱۲۲
دی

پس از مدت‌ها پیامکی از طرف سید داوود آمده بود و جویای احوالم شده بود. جوابش را موکول کردم به بعد. اما ساعاتی نگذشته بود که این بار صدای زنگ گوشی و نمایش نامش بر روی صفحه آن، تعجبم را برانگیخت. قضیه باید فراتر از یک احوال پرسی ساده می‌بود.

جدای از احوالات، داوود تقاضای دیدار حضوری داشت. بین صحبت‌ها خبر دوربین خریدنم را که دادم، بهانه شیرینی خریدن هم دستش آمد. از همان شیرینی‌هایی که وقتی دوستانمان چیز جدیدی میخرند باید بدهند. از همان‌هایی که ده‌ها هزار تومان برای شیرینی دهنده آب میخورد. حتا اگر دو نفر باشیم..

قرار شد فردا وقتمان را با هم هماهنگ کنیم.

8:30 شب، میدان جانباز.

مهربان شده بود. خیلی مهربان..

از آن دست آدم‌هایی است که وقتی خیلی مهربان می‌شوند و یا وقتی خیلی ناراحت، باید ازشان ترسید..

قبلا قضیه شیرینی دادن را رد کرده بودم. چون میخواستم با وسیله جدیدی که قرار است بخرم یکجا شیرینی بدهم. اما زمانی که داوود گفت: «بریم شام بخوریم» نتوانستم بگویم نه. با سابقه‌ای که از او داشتم، آمادگی ضمنی برای پذیرش پیشنهادش وجود داشت.

***

مقصدمان پیتزا شوپه بود اصلا این داوود حتما باید هرجا تابحال نرفته، ما را ببرد و هر غذایی هم تابحال مزه‌اش را نچشیده، بچشد. پیشنهادش غذایی امریکایی بود. امریکن نمیدونم چی چی .. از همون اسم‌های اجغ وجغی که روی فست فودها زیاد میگذارند.. و البته خیلی‌ها هم برای کلاسش اول سفارش میدهند و بعد پوزش را ..

غذایی سه نفره و به مبلغ 32 هزار تومان. سه نفر بودیم و یکی از دوستانمان هم همراهمان.

هرچقدر برگه سفارش را بالا و پایین کردم چیز مناسب تری پیدا نکردم. بحساب مراعات حالمان را هم کرده بود. خواستم کیف پولم را از داخل کیف دستی‌ام بردارم و برای سفارش بروم که هر چه بالا و پایین کردم، کیف پولی در کار نبود. کیف پولم را داخل ماشین جا گذاشته بودم...

و این شد که شدیم مهمان سید داوود عزیز و او شد پرداخت کننده فاکتور شام آن شب.

وقتی پیامک برداشتی از حسابش را میدید، چهره‌اش دیدن داشت.

ناقابل؛ با مخلفاتش 48500 تومان.

امین جوانشیر
۲۱:۳۵۰۲
دی

اتاقی در آپارتمان جیم. فضایی کاملا روشن و تماما سفید، به همراه دکوری زیبا و امروزی و جوان پسند. به جز صندلی ها که رنگ قهوه‌ای‌اش با سفیدی همه چیز اینجا تضاد خوبی ایجاد کرده، رنگ فیروزه‌ای پارچه روی میز درون اتاق هم زیبایی و هماهنگی خاصی بین رنگ ها ایجاد کرده بود.

مجله همشهری جوان و نشریه جیم لوله شده در لیوان بزرگ سفالی، گلدان های رنگی فیروزه ای، صورتی و قهوه ای مایل به نارنجی، کتاب‌های چیده شده روی تاقچه‌ها و روی میز،با جلدهای رنگی متنوع و جلوه کننده در محیط سفید اتاق، همه و همه فضا را زیبا، لطیف، ادبیاتی و البته کمی هم دخترانه کرده بود.

تنها مانیتور و کیس گوشه‌ی اتاق بود که بدجور فضای بصری اتاق را به هم ریخته بود. آن هم با رنگ بندی‌های خاکستری خنثی و مشکی با اجسام بدقواره.

با اینکه شاید یک لپ تاپ سونی صورتی دخترانه، یا یک وَیوی مشکی خوش‌قواره، بیشتر می‌توانست این ترکیب رنگی و چیدمانی را کامل کند، اما اینها هیچ ارتباطی با برگزاری جلسه افتتاحیه پاتوق جیم که همان موقع در حال برگزاری بود، ندارد.  :)

امین جوانشیر